به گزارش راهبرد معاصر، خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «أدعونی إستجب لکم» درواقع استجابت دعا را تضمین فرموده است. اما این سؤال برای ما مطرح است که چرا برخی از دعاهایمان به اجابت نمیرسد و چه گره و مشکلی در راه استجابت وجود دارد که این وعده الهی محقق نمیشود.
لازم به توضیح است که این بخش از سخنان آن عالم وارسته و عبد صالح خدا، به تائید دفتر معظم له رسیده است.
چگونه دعا کنیم که مستجاب شود؟
چگونه میشود کاری بدون مقدمات و شرایط انجام گیرد؟! اگر میخواهید دعا کنید و واقعاً دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشریفاتی دارد. اگر میخواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: «تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند. بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.»
آیا با این حال خدا ما را به دست گرگ میدهد؟! او میتواند تمام مصیبتهای اهل ایمان را تدارک و جبران کند، ولو خراش و خدشهای باشد. در صورت روشنایی (راه و تکلیف) راه بروید، و اگر روشن نبود عصا را به زمین بکوبید و احتیاط کنید.
دعا مشروط به توبه است یا نه؟
سؤال: چرا این همه دعا میکنیم و مستجاب نمیشود و ملائکه باز میگویند: چرا دعا نمیکنید؟!
جواب:، زیرا استجابت دعا شرطش توبه است، لذا ملایکه میگویند: این مشروط (دعا) را با شرطش (توبه) چرا به جا نمیآورید تا مستجاب شود؟ و چرا دعای تائب و دعای با توبه نمیکنید؟!
شرایط استجابت قطعی دعا
جهت دعا این امور لازم است:
اول ثنا و تعظیم و تمجید ساحت مقدس حضرت حق تبارک و تعالی.
دوم اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است.
سوم صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام، که وسیله و واسطه فیض هستند.
چهارم بکا و گریه، و اگر نشد تباکی ولو خیلی مختصر؛ و بعد از اینها درخواست حاجت که در این صورت، برآورده شدن حاجت برو و برگرد ندارد. البته اگر این مطالب (یعنی ثنا و تعظیم و تمجید، اقرار به گناهان، صلوات و بکا و تباکی) در سجده باشد، مناسبتر است؛ و تأثیر بکا در این میان به جایی میرسد که در عمل ام داود و نیز در قنوت وتر آمده است: «فان ذلک علامة الاجابة؛ این نشانه مستجاب شدن [دعا]است.» و در اذن دخول ائمه اطهار علیهم السلام نیز وارد شده است: «فهو علامة [القبول و]الاذن؛ این علامت اذن [دخول و قبولی]است.» یعنی راه تکوینی است به خدا و ارتباط با غیب است، البته برای کسی که این مطالب را باور کند.
اگر نعمت فراوان نیست، قطعاً بدانیم که...
اگر نعمت فراوان نیست، قطعاً بدانیم که شکر نکرده ایم. این همه ابتلائات و گرفتاریهای ما در اثر ناشکری و کفران نعمتهای ما است؛ زیرا خداوند سبحان میفرماید: «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» اگر سپاسگزاری کنید، قطعاً نعمت خود را برای شما زیاد میکنم و اگر ناسپاسی کنید، به راستی که عذاب من سخت و شدید است.
یعنی شکر، موجب ازدیاد نعمت هاست و اگر شکر نکردید خبری از ازدیاد نیست؛ لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست، شک نکنیم و بدانیم که شکر نیست؛ چراکه ازدیاد نعمت معلول علت است که همان شکر است. پس اگر معلول (یعنی ازدیاد) نیست، برای آن است که علت آن -که شکر است- نیست.
شکر، معنای وسیعی دارد و منظور از آن طاعت خداست، فقط الحمدلله زبانی نیست، هرچند آن هم یکی از مراتب شکر است. طاعت خدا، شکر خدا است. بنابراین، «لئن شکرتم لأزیدنکم» یعنی (لئن أطعتم لأزیدنکم) و (و لئن کفرتم) یعنی لئن عصیتم و خالفتم، (ان عذابی لشدید).
سپاسگزاری از نعمت به معنای طاعت خداست که موجب افزایش نعمت میشود، کفران نعمت هم به معنای عصیان الهی و موجب عذاب از ناحیه او است. پس هر جا گرفتاری و بلایی و عذابی بر سر ما آمد، بدانیم جلوتر از آن، زمینه گره و گرفتاری و ابتلا را خود فراهم کرده ایم؛ یا با ترک واجب و یا با ارتکاب کار حرام، و یا ترک مستحب خیلی شدید و مؤکد، و یا با انجام شبهات. اگر ما الآن به حسب ظاهر همین که بدانیم تارک واجب یا فاعل حرام نیستیم، جا دارد کلاهمان را از شادمانی به هوا بیندازیم./تسنیم